المجموعة الثانية
محادثة رقم 5
مرد اول:تُم اين ميدانِ آزاديست،وسط اين ميدان برج آزاديست،اين برج نماد تهران است.
مرد دوم:ميدانِ بزرگیست.
مرد اول:بله،اين بزرگترين ميدانِ تهران است،كتاب خانه وموزه ها دارد.
مرد دوم:هوا زياد سرد نيست.
مرد اول:بله،امروز هوا آفتابيست،ديروز هوا آبري بود.
مرد اول:اسم اين خيابان چیست؟
مرد دوم:خيابانِ والى عصر..رسيديم اين هم هتل.
محادثة رقم 6
زن:به هتل آزادى خوش آمديد،آيا قبلا اتاق ريزرو كرديد؟
مرد اول:بله،اتاق قبلا ريزرو شده.
زن:لطفا اين فرم را پر کنید!...باسبورت لطفا!..چند خواسته ىر هتل بمونيد؟
مرد دوم:فكر مي كنم دوتا سه روز.
زن:شما انگلیسی هستید؟
مرد دوم:بله.
زن:اسم شما چیست؟
مرد دوم:تُم اسنيت.
زن:آيا براى تعطيلات به ايران آمديد؟يا براى كار وتجارت؟
مرد دوم:من براى گردش به ایران أمدم.
زن:طبقه سوم،اتاق شمارِه سيصد وسه براى شما را ريزرو شده است،يك سوئیت،هزينه اتاق را نردى مي بردازيد يا كارت اعتبارى داريد؟
مرد دوم:هزينه اين اتاق چه قدر است؟
زن:شبى صد وبيست دلار.
مرد دوم:نقد.
زن:اتاق سيصد وسه،سوم.
مرد دوم:اتاق خوبه.
مرد اول:من هم خوشم آمد،اميدوارم در اينجا راحت باشى.
مرد دوم:متشكرم،قهوه ميل داريد؟
مرد اول:نه،ممنوم.
مرد دوم:برنامه فردا چیه؟
مرد اول:مي رويم بازار ساعت نه ونيم صبح تورا مى بينم.
محادثة رقم 7
مرد اول:سلام،آمدى درست سرِ وقت
مرد دوم:سلام،بله،درست سرِ وقت
مرد اول:با چه وسيله به بازار مي رويم؟
مرد دوم:با تاكسى،و مترو.
مرد دوم:لطفا دوتا بليط
مرد دوم:اينجا بازار بزرگ تهرانه،مركزى اصلى قيد فروش بالا،اينجا يكى از مناطق قديمه تهرانه.
مرد اول:يك بازار قديمى خيلى جالب ديدنيست.
مرد دوم:اين يك مغازه فرش فروشيست.
مرد اول:اوه..خداى من،چه زيبا!چه رنگ های جالبه!قرمز،آبى،سبز.
مرد دوم:زرد.
مرد سوم:انواع فرش گلیم وجبه وجود دارد.
مرد اول:اين فرش خيلى زيباست.
مرد دوم:قيمت اين فرش چه قدره؟
مرد سوم:دويست هزار تومان،اين فرش را ارزان،واين ارزانتر است.
مرد اول:نه،همين فرش را بخرم،راستى من پوند دارم
مرد سوم:می توانيد در بانك بازار پولتان را تغییر کنید،بانك نزديك است.
مرد دوم:پياده مى رويم.
محادثة رقم 8
زن:روز بخير.
مرد اول:من ميخواهم مقدار پوند به پول ايرانى تبديل كنم.
زن:با كمال ميل،چك مسافراتى ىاريد؟يا پول نقد؟
مرد اول:پول نقد،لطفا به بيست پوند تبديل كنيد!
زن:متوانم باسبورت شما را مى بينم!
مرد اول:بفرماييد
زن:بفرماييد
مرد اول:ممنونم
مرد دوم:امشب بريم خونه ما.
مرد اول:تو تنها زندگد مى كنيد؟
مرد دوم:نه،من با پدرم،ومادرم زندگى مى كنم،مى توانيد با خانواده من آشنا بشه.
مرد اول:خيلى خوبه،خوشحال ميشم،راستى برادر،وخواهر هم دارى؟
مرد دوم:من برادر ندارم،ولى يك خواهر دارم،او از من كوچكتر است.
مرد اول:خوب،كى وکجا هم ديگر را ببنیم؟
مرد دوم: تو هنوز تهرانه را بلد نيستى،بهتره در هتل هم ديگر مى بنیم
-*-*-*-
انتظروا المزيد بإذن الله
في إنتظار ارائكم بخصوص المقاطع السابقة
خالص تحياتي
محمد أحمد زين الدين
محمد أحمد زين الدين
M.a.Zeineddin@gmail.com
ليست هناك تعليقات:
إرسال تعليق