رسالة ترحيب

شكرا لزيارتك..أتمنى أن تمدنى برأيك عن المدونة سلبيات إيجابيات،الموضوعات المفضلة لديك لنشرها..تساؤلاتك..علي البريد التالى:
M.A.Zeineddin@gmail.com
Thanks for you your visit,hopefully you found what you were looking for if you have any feedback please don't hesitate to contact us at: m.a.zeineddin@gmail.com

الجمعة، 20 مايو 2011

محادثات بالفارسية مع النصوص2

المجموعة الثانية 
محادثة رقم 5


مرد اول:تُم اين ميدانِ آزاديست،وسط اين ميدان برج آزاديست،اين برج نماد تهران است.

مرد دوم:ميدانِ بزرگیست.

مرد اول:بله،اين بزرگترين ميدانِ تهران است،كتاب خانه وموزه ها دارد.

مرد دوم:هوا زياد سرد نيست.

مرد اول:بله،امروز هوا آفتابيست،ديروز هوا آبري بود.

مرد اول:اسم اين خيابان چیست؟

مرد دوم:خيابانِ والى عصر..رسيديم اين هم هتل.



محادثة رقم 6

 


زن:به هتل آزادى خوش آمديد،آيا قبلا اتاق ريزرو كرديد؟

مرد اول:بله،اتاق قبلا ريزرو شده.

زن:لطفا اين فرم را پر کنید!...باسبورت لطفا!..چند خواسته ىر هتل بمونيد؟

مرد دوم:فكر مي كنم دوتا سه روز.

زن:شما انگلیسی هستید؟

مرد دوم:بله.

زن:اسم شما چیست؟

مرد دوم:تُم اسنيت.

زن:آيا براى تعطيلات به ايران آمديد؟يا براى كار وتجارت؟

مرد دوم:من براى گردش به ایران أمدم.

زن:طبقه سوم،اتاق شمارِه  سيصد وسه براى شما را ريزرو شده است،يك سوئیت،هزينه اتاق را نردى مي بردازيد يا كارت اعتبارى داريد؟

مرد دوم:هزينه اين اتاق چه قدر است؟

زن:شبى صد وبيست دلار.

مرد دوم:نقد.

زن:اتاق سيصد وسه،سوم.


مرد دوم:اتاق خوبه.

مرد اول:من هم خوشم آمد،اميدوارم در اينجا راحت باشى.

مرد دوم:متشكرم،قهوه ميل داريد؟

مرد اول:نه،ممنوم.

مرد دوم:برنامه فردا چیه؟

مرد اول:مي رويم بازار ساعت نه ونيم صبح تورا مى بينم.




محادثة رقم 7




مرد اول:سلام،آمدى درست سرِ وقت

مرد دوم:سلام،بله،درست سرِ وقت

مرد اول:با چه وسيله به بازار مي رويم؟

مرد دوم:با تاكسى،و مترو.

مرد دوم:لطفا دوتا بليط

مرد دوم:اينجا بازار بزرگ تهرانه،مركزى اصلى قيد فروش بالا،اينجا يكى از مناطق قديمه تهرانه.

مرد اول:يك بازار قديمى خيلى جالب ديدنيست.

مرد دوم:اين يك مغازه فرش فروشيست.

مرد اول:اوه..خداى من،چه زيبا!چه رنگ های جالبه!قرمز،آبى،سبز.

مرد دوم:زرد.

مرد سوم:انواع فرش  گلیم وجبه وجود دارد.

مرد اول:اين فرش خيلى زيباست.

مرد دوم:قيمت اين فرش چه قدره؟

مرد سوم:دويست هزار تومان،اين فرش را ارزان،واين ارزانتر است.

مرد اول:نه،همين فرش را بخرم،راستى من پوند دارم

مرد سوم:می توانيد در بانك بازار پولتان را تغییر کنید،بانك نزديك است.

مرد دوم:پياده مى رويم.



محادثة رقم 8


زن:روز بخير.

مرد اول:من ميخواهم مقدار پوند  به پول ايرانى تبديل كنم.

زن:با كمال ميل،چك مسافراتى ىاريد؟يا پول نقد؟

مرد اول:پول نقد،لطفا به بيست پوند تبديل كنيد!

زن:متوانم باسبورت شما را مى بينم!

مرد اول:بفرماييد

زن:بفرماييد

مرد اول:ممنونم

مرد دوم:امشب بريم خونه ما.

مرد اول:تو تنها زندگد مى كنيد؟

مرد دوم:نه،من با پدرم،ومادرم زندگى مى كنم،مى توانيد با خانواده من آشنا بشه.

مرد اول:خيلى خوبه،خوشحال ميشم،راستى برادر،وخواهر هم دارى؟

مرد دوم:من برادر ندارم،ولى يك خواهر دارم،او از من كوچكتر است.

مرد اول:خوب،كى وکجا هم ديگر را ببنیم؟

مرد دوم: تو هنوز تهرانه را بلد نيستى،بهتره در هتل هم ديگر مى بنیم



-*-*-*-
انتظروا المزيد بإذن الله 
في إنتظار ارائكم بخصوص المقاطع السابقة

خالص تحياتي
محمد أحمد زين الدين 
M.a.Zeineddin@gmail.com

ليست هناك تعليقات:

إرسال تعليق